سجاد سالاروند: در همه جهان شناخته شده هستم ولی در شهر خودم غریبم!
مصاحبه اختصاصی خبرگزاری گهر خبر./
تهیه و تنظیم:ظفر پاپی
سجاد سالاروند اهل شهرستان دورود استان لرستان است.
اگر نام سجاد سالاروند را در گوگل جستجو کنید می بینید که بسیاری به دنبال پیدا کردن محل تولد این کوهنورد فوق حرفه ای هستند.
سجاد سالاروند متولد سال 1361 در شهرستان دورود استان لرستان و بختیاری زاده است. پدرش کارمند صنایع دفاع و اصالتا اهل روستای امام آباد دورود که در دامنه های اشترانکوه قرار دارد، می باشد. او به همین مجاورت در دامنه های اشترانکوه و آغاز علاقه اش به کوهنوردی می گوید.
ایشان کارمند پتروشیمی و ساکن شهر کرج می باشند.
کودکی قهرمان داستان
سجاد قصه ما داستان کودکی خود را اینگونه روایت می کند:« شیپور صبحگاه از پادگان به گوش میرسد. اما هیچ نگرانی از افسرنگهبان ندارد. خانهشان کنار پادگانی است که پدر در آن خدمت میکند. همین موضوع باعث آغاز زندگی متفاوت سجاد میشود.
وقتی بعد از چند دقیقه صدای رژه صبحگاه سربازان به گوشش میرسد که لباس ورزشی به تن و کتانی به پا دور محوطه خانه سازمانیشان میدود. این مقدمه ای برای شروع ورزش حرفه اش می شود. اما ماجرای عاشق شدن سجاد روایتی متفاوت دارد. چون این اتفاق با دیدن لشکر مورچهای در یک خط که از رشتهکوههای سر به فلک کشیده کوه نزدیک خانهشان بالا میرفتند رخ میدهند؛ لشکر مورچهها تصویر ذهنی سجاد از کوهنوردانی است که هر روز برای صعود به قله اشتران کوه میآمدند.
اما به گفته خودش این حس میتواند شباهت نزدیکی به ارتباط نزدیکش با پادگان باشد. چون روحیه نظامیگری در خون اوست: «همه اتفاقات مرتبط به هم هستند. نمیدانم؛ شاید برای کسی اتفاق افتاده باشد یا نه. ولی گاهی چیزی را که ما اکنون میآموزیم ممکن است سالها به کارمان نیاید ولی یکباره تنها وسیله نجاتمان همین شود که روزی یاد گرفتهایم.
همیشه در دوران مدرسه با خودم فکر میکردم درس ریاضی به چه دردمان میخورد. یا وقتی کاملاً اتفاقی کلاسهای امداد را گذراندم دقیقاً نمیدانستم برای چه باید این چیزها را یاد بگیرم. تنها چیزی که میتوانستم به خوبی درک کنم کوهنوردی بود. چون خیلی کیف میداد و حالم را جا میآورد.
حتی وقتی بعد از کلی کار روزانه آخر هفته بهجای استراحت به کوه میرفتم و قله را با هزار سختی فتح میکردم لذت میبردم. اما خانواده خیلی در شکلگیری شخصیت من تأثیرگذار بود. مادر و پدرم مرا با عشق به خدا و اهلبیت (ع) بزرگ کردند.»
سجاد چگونه پاهایش را از دست داد
سجاد با بیان این جملات، به یاد شبی افتاد که غیرمنتظرهترین اتفاق زندگیاش رقم خورد.
«نخستین روز عید نوروز سال 1395 بود که برای دید و بازدید به منزل یکی از خویشان رفتم. حوالی نیمه شب در حالی که نمیدانستم اتفاقی تلخ انتظارم را میکشد، داشتم به سمت منزلم باز میگشتم.
در بزرگراه تهران – کرج، در مسیر غرب به شرق، خودرویی با سرعت زیاد از پشت با اتومبیلم برخورد کرد و من به سمت گاردریل منحرف شدم. ماجرا به اینجا ختم نشد، اتومبیلم تغییر جهت داد و با ورود قسمتی از گاردریل به داخل اتاق اتومبیل، در کسری از ثانیه با چشمهای خودم دیدم که گاردریل به درون اتومبیل خزید و پای راستم را از قسمت مچ و پای چپم را از قسمت ساق قطع کرد.
در آن لحظات پر التهاب، تنها شاهد آن صحنههای دلخراش خودم بودم. از آنجا که بواسطه سابقه فعالیتم در حوزه امداد و نجات کوهستان، با کمکهای اولیه و اقدامات ابتدایی مواجهه با حوادث آشنایی داشتم، 8دقیقه بعد از سانحه کمربندم را از دور کمرم باز کردم و پای چپم را که شدت خونریزیاش بسیار زیاد بود، محکم بستم.
افراد زیادی در اطرافم جمع شده بودند. از یکی از شاهدان صحنه که با چشمهایی از حدقه درآمده و هاج و واج نگاه میکرد، کش باربند اتومبیلش را گرفتم و با آن پای راستم را هم بستم تا از خونریزی آن هم جلوگیری کنم.
او با یادآوری خاطرات تلخی که نزدیک به هشت ماه از عمر آنها میگذرد، ادامه داد: «تا رسیدن آمبولانس خون زیادی از من رفت و با رسیدن پزشکان امداد تنها موضوعی که با اصرار به آنها میگفتم این بود که خیلی مراقب پاهایم که برای من و حرفه ورزشیام ارزشمند و با اهمیتند، باشند.
پیش از آنکه بیهوش شوم، حواسم فقط به دنبال پاهایم بود و مرتب داد میزدم حتماً پاهایم را پیوند کنند. سرانجام به دلیل شدت خونریزی بیهوش شدم و پس از آن تا سه روز در وضعیت کما به سر میبردم. بعدها متوجه شدم در تمام این سه روز خانوادهام در فکر این بودند که چطور از اتفاق ناخوشایندی که زندگی ورزشیام را تحت تأثیر قرار داده، مطلعم کنند؛ غافل از اینکه خودم نخستین فردی بودم که با آن صحنه تکاندهنده مواجه شده بودم.»
فتح اولین قله با پاهای بخیه زده
قهرمان دورودی در ادامه می گوید: در هفته دوم بود که یک خانم روانپزشک به عیادتم آمد و خواست که به من مشاوره دهد. راستش من خندهام گرفته بود. گفتم: «برای چه باید مشاوره ببینم؟»
جواب من یک چیز بود: «حکمت خدا این است که من ۳۴ سال پا داشته باشم و بعد از آن بدون پا زندگی کنم. پاهایم امانتی بود از طرف خدا که خودش داد و خودش هم گرفت.» ایشان رفتند و شماره تماس گذاشت که اگر لازم شد، با او تماس بگیرم. حالا که بیش از دو سال از آن روز میگذرد، هنوز با او تماس نگرفتهام.»
همین روحیه هم باعث میشود که درست ۴۵روز بعد از تصادفش درست در زمانی که پاهایش هنوز بخیه داشتند، نخستین قلهاش را فتح کند. فتح اولین قله هم جالب است: «از دوستان کوهنوردم در همهجای کشور، خواستم که کمکم کنند.
با آنها به سمت مرزنآباد و جاده چالوس رفتیم. قلهای بهنام شاهپیل کوه را فتح کردم. آن زمان هنوز پروتز نداشتم و پاهایم بخیه بود، دوستانم یک اسب از چالوس آوردند. من را سوار بر اسب کردند. اینبار با اسب برای اولینبار و بدون پا، قلهای را فتح کردم. این تجربه خیلی برای من خاص بود.»
فتح بام ایران بام ایران در فاصله کمتر از دوسال بعد از تصادف
سجاد سالاروند در خصوص فتح بام ایران می گوید: محل کارم(پتروشیمی) در محدوده شهرری است. صبحها که به محل کارم میرفتم، بعضی از روزها که هوا خوب بود، قله دماوند را میدیدم. آن زمان که نگاهم به قله میافتاد با خودم میگفتم که امکان دارد من دوباره قله دماوند را فتح کنم؟ همان جا بود که از خدا خواستم قله را فتح کنم.»
۱۵ماه پس از تصادف، او دماوند را هم فتح کرد: «با دوستانم مشورت و بعد شروع به تمرین کردم. یک سری از قلههای اطراف تهران را فتح کردم و دقیقاً یازدهم خردادماه سال۹۶ به طرف قرارگاه فدراسیون کوهنوردی برای صعود قله دماوند حرکت کردم.»
او درباره نگاه کوهنوردهای دیگر نسبت به خودش میگوید: «پای کوه که رسیدم، کوهنوردهایی که من را میدیدند، فکر میکردند نهایتاً تا ۱۰۰۰ متر یا ۲۰۰۰ متر بالا میروم و برمیگردم؛ ولی خدا خودش کمک کرد. کمترین زمانی که لازم است تا ارتفاع ۴۲۰۰ را فتح کنیم، ۴ تا ۵ ساعت است. من در همین زمان مسیر را صعود کردم و به ارتفاع ۴۲۰۰ و به پناهگاه بارگاه سوم رسیدم. همه کوهنوردها من را تشویق میکردند.»
او خاطره جالبی هم دارد از زمانی که به قله رسیده بودند: «در مسیر فتحمان، یک گروه مشهدی داشتند از قله برمیگشتند. فکر کردیم صعود کردند، ولی نتوانسته بودند که صعود کنند و آنها هم وقتی من را با این وضع دیدند، برگشتند و با ما قله را صعود کردند.»
فتح قله دماوند، برای هر کوهنوردی که از نظر جسمی سالم است، ۵/۱ تا ۲ روز زمان میبرد. سجاد هم در ۵/۱ روز دماوند را فتح میکند. همین فتح هم باعث میشود که رتبههایی را در جهان و کشور ثبت کند: «من سرعتیترین صعود در بین معلولین را داشتم. از نظر ارتفاعی، سومین نفر هم در جهان بودم که در ارتفاع بالای ۵۶۰۱ هزار متری در بین معلولین با دو پای مصنوعی قلهای را صعود کردم.».
اما فتح دماوند با وجود معلولیت برای او با دیگر فتحهایش تفاوت داشت: «من بارها قله را صعود کرده بودم، ولی اینبار خیلی متفاوت بود. هر بار که به آن بالا میرسیدم، فکر میکردم به آن بالا برسم و عکس بگیرم. اینبار، اما هرازگاهی یک نگاه به آن پایین، یک نگاه به قله و یک نگاه به پاهایم میکردم. من آنجا بود که به عظمت خدا پی بردم.»
فتح دیوار بیستون برای اولین بار در جهان با پای مصنوعی
فتح قله دماوند تنها افتخاری نیست که سجاد به آن رسیده است. درست در چهاردهم تیرماه امسال او برای بار دوم، با وجود معلولیت، دیواره بیستون را هم فتح میکند. داستان تصمیم برای فتح دیوار هم جالب است: «در زمانی که در بیمارستان و روی تخت بیمارستان بودم به یکی از دوستانم که صخرهنورد است، گفتم باید دوباره دیواره بیستون را فتح کنیم.»
دو سال بعد او حرفش را با عملش ثابت میکند: «یک روزه، ما دیواره را فتح کردیم. قبلاً هم این مسیر را صعود کرده بودم.»، اما این فتح برای او خیلی سخت بود: «مهمترین اعضا در سنگنوردی دستها و پاها هستند.
زمانی که شما پاهایتان حس داشته باشد و پا را روی سنگ بگذارید، میدانید که پا روی سنگ قرار دارد یا نه، ولی زمانی که این حس را نداشتم، خیلی سخت بود، تلاش و همکاری همنوردان باعث شد که این صعود ممکن بشود.»
فتح دیواره بیستون، با ۴۰۰-۵۰۰ متر ارتفاع با دو پای مصنوعی برای بار اول بود که در ایران و جهان اتفاق میافتاد. این رکورد سالاروند هم قرار است در کتاب ثبت رکوردها ثبت شود. سالاروند همه فتحهایش را با پروتزها و پنجههای کربنی ایرانی انجام داده است.
او میگوید: «با مشکلات اقتصادی که بهوجود آمده است، خیلی از شرکتهای سازنده پروتزهای و پنجههای کربنی جهان که سازنده پروتز برای ما معلولان هستند از این موضوع سوءاستفاده میکنند. اما من همه قلهها را با پروتزهای ایرانی فتح کردهام..»
فتح برج میلاد در 35 دقیقه با پله نوردی
سجاد سالاروند در عرض 35 دقیقه، هزار و 693 پله برج 150 طبقهای میلاد را بدون عصا و با دو پای مصنوعی طی کرد تا موفقیت حاصل از این رکورد شکنی را به افراد دارای معلولیت و کسانی که حامی این افراد هستند تقدیم کند.
فتح قله آرارات معروف به بام ترکیه به ارتفاع 5137 متر
سجاد سالاروند یکی از اعضای تیم سیاه کمان روز 27 تیرماه 98 در ساعت 11:40 موفق به صعود بام ترکیه، قله آرارات به ارتفاع 5137 متر گردید. وی با ثبت این صعود به عنوان اولین نفر در جهان با دو پای مصنوعی بر فراز این قله ایستاد. سالاروند با آمادگی بالا و روحیه ی بینظیر همانند سایر کوهنوردان موفق شد در شرایط سخت و سرد در حالی که چکاد این قله پوشیده از برف بود با اقتدار برفراز آن بایستد.
فتح قله 4850 متری علم کوه از مسیر گرده آلمان ها
سجاد سالاروند بار دیگر فعل خواستن را صرف کرد و موفق شد علم کوه را که یکی از کوه های فنی کشور است در تاریخ 28 مرداد سال 1398 فتح کند.
عنوان سومین کوهنورد معلول فوق حرفه ای دنیا
صعود های متعدد سجاد سالاروند باعث شد تا این کوهنورد لرتبار عنوان سومین کوهنورد معلول فوق حرفه ای دنیا را کسب نماید.
فتح اورست آرزوی دست یافتنی کوهنورد دورودی
سجاد آرزو دارد تا بام جهان اورست را فتح کند.ما به سجاد و اهدافش و او به خود و توانایی هایش ایمان دارد تا بتواند قدم بر بلندترین قله جهان بگذارد. ما مطمئنیم که اورست در برابر اراده آهنین این ابرمرد لرتبار سر تعظیم فرود خواهد آورد. به امید آن روز…
مصاحبه اختصاصی خبرگزاری گهر خبر./
تهیه و تنظیم:ظفر پاپی
سلام شب بخیر . از خواندن بیوگرافی و رزومه ورزشی آقای سلاروند بسیار لذت بردم ، آقای پاپی از اینکه در عرصه خبررسانی در تلاش هستید و قهرمان های لر تبار را به خوبی معرفی می نمایی از شما سپاسگزارم. در پناه ایزد منان همیشه شاد باشید